بیوگرافی بهمن حبیبی

بهمن حبیبی در شهر سنندج به دنیا آمد و درس خواندن را در مدارس هدایت و مهرگان آغاز کرد آن را در دبیرستان بوعلی ادامه داد و ناتمام آن را به خاطر جنگ و مشکلات عدیده‌اش که او را بی‌نصیب نگذاشته بود رها کرد و به مطالعه جدی خصوصا در زمینه ادبیات ایران و جهان روی آورد و آرام‌آرام استعداد شعری در وی هویدا شد، اما لبش به لبخندی شکفته نشد چرا که شعرهایش را نه به مجلات ادبی یا یکی انتشاراتی که به شعله‌های آتش می‌سپرد و این کار ادامه پیدا کرد، تا سرانجام دل به دریا زد و مجموعه شعر پشیله‌کان (گربه‌ها) مشتمل بر هفت شعر و مجموعه شعر شامی دوایی (شام آخر) مشتمل بر ۲۵ شعر و یک مقدمه که در آن به تعریف شعر و اینکه شعر چیست و چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد را در سال ۲۰۱۰ / ۱۳۸۹ در سلیمانیه‌ی عراق منتشر کرد. در مقدمه شام آخر به رابطه شعر و اسطوره، خصوصا اسطوره زرتشتی و اینکه اسطوره چگونه به خدمت شعر در می‌آید، شکسته می‌شود و به اسطوره‌ای تازه مبدل می‌شود پرداخته شده است. در مقدمه شام آخر آمده است :” من نخواسته‌ام که اسطوره را به هر شکلی به شعر راه دهم یا درباره‌ی اسطوره – آن‌گونه که بوده و مردم با آن زیسته‌اند- سخن بگویم، چرا که شعری این‌چنین به خدمتگزار اسطوره مبدل می‌شود و در واقع شعر نیست. نخواسته‌ام ضعف‌های فرم شعری را با اسطوره بینبانم یا به عبارتی جبران نمایم، چرا که فرم شعری قدرتمند هر چیزی حتی اسطوره را به خدمت می‌گیرد و شاعر با بهره گرفتن از اسطوره احساس و خیال و اندیشه شاعرانه‌ی خود را درباره جهان و انسان و مفاهیمی همچون عشق، مرگ، نفرت، زندگی، رنج، تنهایی، هستومندها، ظاهرشان، جوهرشان، خود ظاهر، خود جوهر و بسیاری مفاهیم دیگر بیان می‌کند.” در سال ۲۰۱۳/ ۱۳۹۱ شاعر در برابر سوالی که جواب آن بس پیچیده، لایه بر لایه و اندکی تاریک و اندکی روشن که گاه آدمی را امیدوار و گاه ناامید می‌کند قرار گرفت. آفرینش چیست، آفرینش با دستان خدا یا آدمی اگر ایشان شاعر باشند؟ مسئله آفرینش جهان هستی‌ست، جهان هستی و بی‌ثبات، ساکت و بی‌معنا، جهانی که آفریده شده است و شاعر دیگر بار آن را می‌آفریند، تا در سکوت زیبایی را جعل کند و معنای زیبایی را، عشق نیز زیباست، تا در بی‌ثباتی همه چیز و همه کس عاشق شود، عشق خود می‌آید خود اما نمی‌ماند یا که می‌ماند به سان پیکری برساخته از مرمر با رگه‌های تردید. شاعر عشق و تردید خود را که گاه خدا را فرایاد می‌آورد و گاه شاعری که می‌کوشد تا پا جای پای خدا بگذارد، بلکه جهان هستی را به کمال نزدیک کند به یاری عشق، عشق و کلمات شاعرانه و توانایی محدود و دانایی محدود و نیک‌خواهی محدود در شعر بلند پیکر تاش (پیکر تراش) و شعر بلند زمینی بیمار (زمین بیمار) چونان ژرف و شاعرانه بیان می‌کند که خود افسرده می‌شود و در افسردگی شعر گفتن به زبان کردی را رها می‌کند و به شعر گفتن به زبان فارسی روی می‌آورد.